پارت ۱۱

فیک معلم سخت گیر





ویو یونا
رفتم توی اتاق تا لباسام رو عوض کنم که یک دفعه صدای تفنگ اومد رفتم پایین دیدم ی نفر تفنگ رو گرفت رو سرم (درست حدس زدید نامجون مافیاست 😐😂😐)
+جیغغغغغغغغ
_ولش کن
!اگه ولش نکنم چی
_منم عشقت رو میکشم
!تو حق نداری به اون دست بزنی
_اوکی ولی یونا رو ول کن
!اوکی ولی یک روزی برمی‌گردم
_هر گوهی دلت میخواد بخور
+(گریه)
نامجون اومد و یونا رو بغل کرد
_حالت خوبه
+آره،ولی اون با تو چی کار داره
_خوب ما باهم دشمنیم ما هردو مون مافیاییم ولی من از اون قدرت مند ترم
+چیییییی تو م.ا..فی...ایی
_نترس کاری با عشقم ندارم
+به من نزدیک نشو
_چرا
+ا.ز.ت م.ی.ت.ر.س.م
_آروم باش بیبی من کاری باهات ندارم
+از کجا مطمئن باشم
_یعنی به من اعتماد نداری
+باشه ولی به من صدمه نزنی
_توی دانشگاه درباره من به هیچ کس چیزی نمیگی
+چشم عشقم
_اوخی کیوت (لپشو بوسید)







#فیک
دیدگاه ها (۲)

پارت ۱۲

پارت ۱۳

تکپارتی یونگی

پارت ۱۰

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط